اسرار طهارت لباس


نماز مقام عروج و حضور در محضر الهي است. از آن جا كه تمام وجود انسان از اين جسم خاكي گرفته تا باطني ترين مراتب وجود او در محضر خداوند حاضر مي شود؛ پس بايد تمام وجود خويش را پاك گرداند، سپس در پيشگاه الهي حاضر شود.
پاكي لباس ظاهري بايد مقدمه ي پاكي لباس هاي باطني باشد؛ چرا كه اگر اين لباس ظاهري جسم را مي پوشاند، جسم نيز پوشاننده ي بدن برزخي است. بدن برزخي هم لباس نفس است و نفس پوشاننده ي قلب. قلب نيز روح را مي پوشاند و همين طور هر مرتبه اي لباس مرتبه ي ديگر است؛ البته برخي از اين مراتب را فقط اولياي خاص و خالص خداوند دارند؛ اما برخي از مراتب اوليه در همه موجود است؛ به همين دليل هم در اين جا به آن ها اشاره مي كنيم.
همان طور كه نمازگزار با لباس و بدن آلوده اجازه ي حضور در پيشگاه الهي براي اقامه ي نماز را ندارد، با دلي آلوده به گناهان و تحت تسلط شيطان نيز نمي تواند به محضر الهي وارد شود. پس كسي كه نافرماني خداوند را نموده و بدن برزخي اش آلوده است، براي تحقق و صحت نماز باطني بايد آن را پاك نمايد. انسان تا در دنيا است، از اين بدن غيبي، پاكي و آلودگي لباس آن، شرط بودن پاكي و مبطل بودن آلودگي لباس آن اطلاعي ندارد. وقتي از دنيا رخت بربست و چشم باطني اش گشوده شد، با ديده ي بصيرت خواهد ديد كه نماز او در اين دنيا طهارت نداشته و در مقابلش هزاران مانع براي رسيدن به محضر حق بوده است؛ اما هزار افسوس كه در آن روز راهي براي جبران وجود ندارد! پس از طهارت لباس بدن باطني، بايد خود اين بدن ملكوتي هم تطهير گردد كه پاك نمودن آن با از بين بردن اخلاق هاي نكوهيده و زشت است؛ اخلاق هايي كه هر كدام باطن انسان را آلوده كرده و او را از رحمت حق دور مي كند؛ البته ريشه و مبدأ همه ي اخلاق هاي زشت، خودبيني، خودخواهي، خودنمايي و خود رأيي است. پس از اين سالك بايد به تطهير قلب مشغول شود كه تطهير آن داراي مراتبي است.
اول: پاك نمودن از حب دنيا است كه رأس تمام گناهان و منشأ همه ي فسادها مي باشد. تا وقتي كه محبت دنيا در دل انسان است، نمي تواند وارد محضر حق شود و اصل همه ي پاكي ها كه محبت خدا است در دل او نمي افتد. شايد در آيات و روايات به كمتر چيزي به اندازه ي ترك دنيا و زهد پيشگي توصيه شده باشد.
اين مرحله از تطهير با علم سودمند، رياضات قوي قلبي، تفكر درباره ي مبدأ و معاد و توجه دادن قلب به گذرا بودن دنيا و كرامت و سعادت در آخرت حاصل مي شود كه گفته اند: «خدا رحمت كند كسي را كه دانست از كجا آمده، در كجا است و به كجا مي رود». (1)
دوم: تطهير دل از اعتماد به خلق است. اين اعتماد خود شرك خفي است و اهل معرفت آن را شرك جلي مي دانند. (2)
اين تطهير با توحيد افعالي حاصل مي شود كه سرچشمه ي همه ي طهارات قلبي است. البته صرف استدلال علمي و تفكر در توحيد افعالي انسان را به نتيجه نمي رساند. حتي گاه به جهت غرق شدن در اين استدلالات، ظلمت، قلب انسان را فرا گرفته و از مقصد اصلي باز مي ماند. مقصود از اين كه گفته اند: «علم حجاب اكبر است.» نيز همين است. به عقيده ي نويسنده همه ي علوم جنبه ي عملي دارد؛ حتي علم توحيد. توحيد از توجه به كثرت، به سوي وحدت رفتن است كه اين عمل با برهان به دست نمي آيد. بايد با رياضات قلبي و توجه باطني به خداوند، برهان هاي توحيد افعالي را به دل تعليم داد تا حقيقت توحيد به دست آيد. مادام كه برهان هاي علمي به قلب نرسد، ما از حد علم به سوي ايمان بيرون نرفته و از نور ايمان بي نصيب مانده ايم. چون قلب ما از بهره ي اين استدلال ها بي نصيب است، فرياد «لا مؤثر في الوجود الا الله» (3) مي زنيم؛ اما چشم طمع و دست طلب به سوي هر كس و ناكسي داريم.
پاي استدلاليان چوبين بود
پاي چوبين سخت بي تمكين بود (4)
به هر حال اين مرتبه از تطهير از مقامات بزرگ سالكين است؛ البته در اين جا مقامات ديگري نيز هست كه بيان آن از حوصله ي اين اوراق خارج است.
اسرار معنوي پوشاندن عورت: طبق روايات و استدلالات علمي بايد گفت كه باطن و ظاهر انسان لحظه اي از حضور در محضر حق جدا نيست و عين حضور است. امام صادق عليه السلام فرمود: «همانا پيوند روح مؤمن به روح خدا استوارتر از پيوستگي پرتو آفتاب به آن است». (5)
با توجه به آنچه در حكمت متعاليه نيز آمده، همه ي عالم از بالاترين مراتب غيب تا پايين ترين مراتب اين دنيا، همه عين فقر و ربط به خداوند است و حيثيتي جز اين ندارد. عارف و سالك الهي بايد به وسيله ي رياضات قلبي، در دل به اين نكته معتقد شده و به آن ايمان بياورد. اهل الله نيز بايد از ايمان فراتر رفته و به منزل كشف و شهود قدم بگذارند كه اين هم با نهايت تلاش و مجاهده، خلوت با خدا و عشق الهي به دست مي آيد. امام صادق عليه السلام فرمود: «عارف جسمش در ميان خلق و دلش با خدا است. اگر يك چشم برهم زدن دلش از خدا غافل شود، از شدت شوق به خدا هلاك مي گردد. عارف، امين امانت هاي الهي، گنجينه ي اسرار خدا، معدن نور او، راهنماي رحمت او بر خلقش، حامل علوم او و ميزان فضل و عدل او است.
عارف از خلق، مرادهاي دنيوي و از خود دنيا بي نيازي جسته و جز خدا همدمي ندارد. او سخني نمي گويد، اشاره اي نمي كند و نفسي نمي كشد جز به خدا، براي خدا، از خدا و با خدا». (6)
حال اگر سالك تمام وجود خويش را در محضر خداوند ديد، براي حفظ ادب حضور تمام زشتي هاي ظاهري و باطني را در مقابل خداوند مي پوشاند. در حديثي آمده است: «خداوند به صورت هاي شما نمي نگرد؛ بلكه به دل هاي شما نظر مي افكند». (7)
با توجه به اين حديث بايد گفت نپوشاندن عورات باطني؛ زشت تر از كشف عورات ظاهري است. عورات باطني هم اخلاق هاي زشت و عادت هاي ناپسند است كه انسان را از حضور در محضر خداوند محروم مي كند. انسان در اين دنيا با توسل به اسم «ستار» و «غفار» خداوند بايد از حضرت او طلب پوشش و بخشش كند كه اگر چنين نكند، چه بسا در قيامت كه پرده ها كنار مي رود، خداوند او را در مقابل ملائكه و انبياي خويش رسوا كند و خدا مي داند كه رسوايي كشف عورات باطني در آن دنيا چه اندازه است! اي عزيز! اوضاع آخرت را با اين دنيا مقايسه مكن. اين دنيا ظرفيت تحمل يكي از نعمت ها يا عذاب هاي آن عالم را ندارد.
صديقه ي كبري عليهاالسلام مي فرمايد:
«رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: علماي شيعيان در حالي محشور مي شوند كه به اندازه ي علمشان و به قدر تلاششان در ارشاد بندگان خدا، بر آن ها خلعت هاي كرامت مي پوشانند. به برخي از آن ها تا هزار هزار خلعت از نور عطا مي شود. يك رشته از آن خلعت ها از هر آنچه خورشيد بر آن مي تابد، هزار هزار مرتبه برتر است». (8)
اين حديث درباره ي يكي از نعمت هاي بهشتي است؛ اما درباره ي عذاب آخرت، امام صادق عليه السلام فرمود: «جبرئيل به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم عرض كرد: «اگر يك حلقه از آن سلسله اي كه طولش هفتاد ذراع است بر دنيا نهاده شود، دنيا از حرارت آن ذوب مي شود و اگر قطره اي از زقوم و ضريع (9) در آب هاي دنيا بچكد، از گند آن اهل دنيا مي ميرند.»» (10)
پس سالك الي الله بايد اخلاق هاي زشت خويش را از ميان برده و به صفات نيك آراسته گردد. او بايد خود را تحت پوشش جمال و جلال حضرت حق قرار داده و با اخلاق الهي بيارايد. اگر چنين شد مورد عنايت ويژه ي خداوند قرار گرفته و حضرت او نيز با لطف خفي خاص خويش از او دستگيري مي كند و او را در زير پرده ي كبريايي خويش قرار مي دهد؛ به گونه اي كه كسي جز خدا او را نشناسد كه خود فرمود: «دوستان من در زير قبه هاي من اند، جز من كسي آن ها را نمي شناسد.» (11)
در قرآن هم فرمود: «خدا ولي كساني است كه ايمان آورده اند و آنان را از تاريكي ها به سوي نور بيرون مي برد.» (12)
امام صادق عليه السلام فرمود: «زيباترين لباس ها براي مؤمنان لباس تقوا است و نرم ترين لباس براي آنها، لباس ايمان است؛ چنانچه خداوند فرمود: «لباس تقوا بهترين لباس است.» (13)
و اما لباس ظاهر، از نعمت هاي الهي است كه عورت بني آدم را مي پوشاند. اين كرامت به بني آدم اختصاص دارد و به باقي موجودات عطا نشده؛ اما مؤمنان اين نعمت را هم در انجام واجبات الهي استفاده مي كنند. بهترين لباس براي تو لباسي است كه تو را از ياد خدا غافل نكند و مشغول به غير او ننمايد؛ بلكه تو را به شكر و ذكر و طاعت خداوند نزديك كرده و به سوي عجب و فريفته شدن به زينت و فخر فروشي نكشاند كه همه ي اين ها آفات دين و موجب سنگدلي است. وقتي لباس ظاهر را پوشيدي به ياد بياور كه خداوند متعال با پرده ي رحمت خويش گناهان تو را پوشاند. باطن خويش را لباس راستي بپوشان؛ همان طور كه جسمت را لباس پوشاندي. بايد باطن خويش را در پوشش خوف و ظاهرت را در پوشش اطاعت قرار دهي. از فضل خداوند متعال عبرت بگير كه لباس ظاهري را عطا فرمود تا عيوب ظاهري را بپوشاني و در توبه و انابه را باز كرد تا عيوب باطني خويش كه همان گناهان و اخلاق هاي زشت است در پرده نگاه داري. كسي را رسوا مكن؛ همان گونه كه خداوند تو را در چيزهايي بزرگ تر از آن رسوا نكرد. مشغول عيب خويش باش و از چيزهايي كه سودي به حال تو ندارد چشم بپوشان. برحذر باش از اين كه عمر خويش را براي عمل ديگران تلف كني و نتيجه ي عمل تو در دفتر آن ها نوشته شود و با سرمايه ي تو ديگران تجارت كنند و خود را به هلاكت اندازي؛ چرا كه فراموشي گناه خويش از بزرگ ترين عقوباتي است كه خداوند انسان را در دنيا به آن مبتلا مي كند و از وافرترين اسباب عذاب در قيامت است. مادام كه بنده مشغول طاعت حق تعالي و شناختن عيب هاي خويش است و تا وقتي كه آنچه در دين خدا عيب شمرده شده ترك مي كند از آفات، دور و در درياي رحمت خداوند عزوجل غرق و به گوهرهاي حكمت و بيان رستگار است؛ اما تا وقتي كه گناهان خويش را فراموش كرده؛ عيب هاي خويش را نداند و به حول و قوه ي خويش اعتماد كند، هرگز رستگار نخواهد شد». (14)

پاورقي

1- مفاتيح الغيب، ص 50.
2- [شرك جلي پرستش ظاهري كسي جز خدا مي باشد؛ مثل پرستش بت ها؛ اما در شرك خفي انسان به ظاهر خود را موحد مي داند اما بي آن كه خود بداند در حقيقت به خداوندگاري كسي جز خدا معتقد است. ر.ك: دائره المعارف، ج 9، ص 566].
3- «جز خدا مؤثري نيست». منسوب به حكماي الهي، چنانكه ميرزا ابوالحسن شعراني در مقدمه ي اسرار الحكم، ص 32، به نقل از حكما آورده است.
4- مولوي.
5- الكافي، ج 2، ص 166، ح 4.
6- مصباح الشريعه، ص 191، باب 91.
7- بحارالانوار، ج 67، ص 248، ح 22.
8- منية المريد، ص 115.
9- [زقوم و ضريع از خوراك هاي اهل جهنم است كه در اين آيات بدان اشاره شده است: سوره مباركه غاشيه، آيه 6، سوره مباركه صافات، آيه 62، سوره مباركه دخان، آيه 43، سوره مباركه واقعه، آيه 52].
10- علم اليقين، ج 2، ص 1033.
11- احياء علوم الدين، ج 4، ص 256.
12- سوره مباركه بقره، آيه 257.
13- سوره مباركه اعراف، آيه 26.
14- مصباح الشريعه، ص 30، باب 13؛ ادب پرواز، برگرفته از كتاب آداب الصلوة امام خميني، محسن عباسي ولدي، ص 61-66.

بازگشت