نماز مسافر


نماز مسافر
مسافر بايد نماز ظهر وعصر وعشا را با هشت شرط، شكسته بجا آورد يعني دو ركعت بخواند: 1 - آن كه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعي نباشد. 2 - از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ را داشته باشد. 3 - در بين راه از قصد خود برنگردد. 4 - قبل از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود يا جايي كه ميخواهد ده روز يا بيشتر در آنجا بماند نگذرد. 5 - براي كار حرام سفر نكند. 6 - از صحرانشين هايي نباشد كه در بيابان ها گردش ميكنند. 7 - شغل او مسافرت نباشد. 8 - از شهر خارج شده به حد ترخص برسد. تفصيل شروط ذكر شده در مسائل بعدي بيان ميشود.

شرط اول: آن كه سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعي نباشد. (1032) كسي كه مجموع مسافت رفت وبرگشت او هشت فرسخ است، و بخواهد همان روز كه رفته است برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند. و هم چنين اگر رفت وبرگشت در شب يا در روز وشب باشد، بايد نماز را شكسته بخواند. (1033) اگر مجموع رفت وبرگشت هشت فرسخ باشد ولي همان روز كه رفته نميخواهد برگردد، ميتواند نماز را شكسته ويا تمام بخواند وروزه را بگيرد يا افطار كند، ولي احتياط در اين است كه نماز را شكسته بخواند وروزه را افطار نمايد، ولي اگر رفت وبرگشت به تنهايي هشت فرسخ يا بيشتر باشد، ودر بين راه ومقصد، قصد ماندن ده روز نكرده باشد، بايد نماز را شكسته بخواند وروزه را افطار نمايد. (1034) اگر علم يا اطمينان داشته باشد ويا دو نفر عادل بگويند كه سفر او
---
[ 205 ]
هشت فرسخ است بايد ترتيب اثر بدهد ونماز را شكسته بخواند، بلكه كافي بودن مطلق گمان اگر چه اطمينان نداشته باشد خالي از وجه نيست، واگر براي او سؤال كردن مشكل نيست وحرج ندارد بايد بنابر احتياط سؤال كند. (1035) اگر دو نفر عادل بگويند سفر هشت فرسخ است ودو نفر عادل ديگر بگويند نيست، بنابر احوط بايد قول دوم را بگيرد ونماز را تمام بخواند واگر شكسته خوانده اعاده كند، حتي اگر بعدا هم معلوم شود كه هشت فرسخ بوده، مگر اين كه نماز اول را با قصد قربت خوانده باشد كه در اين صورت همان نماز كافي است. (1036) كسي كه يقين دارد سفرش هشت فرسخ نيست، يا شك دارد كه هشت فرسخ هست يا نه، چنانچه در بين راه بفهمد كه سفر او هشت فرسخ بوده، اگر چه كمي از راه باقي باشد، بايد نماز را شكسته بخواند واگر تمام خوانده دوباره شكسته بجا آورد. (1037) اگر طفل مميزي كه قصد سفر دارد در بين راه بالغ شود، در صورتي كه مجموع حركت از ابتداي سفر هشت فرسخ باشد، واجب است از زمان بلوغ نماز را شكسته بخواند. (1038) اگر دو همسفر يكي معتقد به مقدار مسافت شرعي يعني هشت فرسخ است وديگري معتقد است كه هشت فرسخ نيست، بايد هر كدام به وظيفه خود عمل كند وبنا بر احتياط واجب هيچ كدام به ديگري اقتدا نكند. (1039) اگر بين دو محلي كه فاصله آنها كمتر از چهار فرسخ است چند مرتبه رفت وآمد كند به نحوي كه به حد ترخص برگردد، اگر چه روي هم رفته هشت فرسخ شود، بايد نماز را تمام بخواند. (1040) اگر محلي دو راه داشته باشد، يك راه آن كمتر از هشت فرسخ وراه ديگر آن هشت فرسخ يا بيشتر باشد، چنانچه انسان از راهي كه هشت فرسخ است، به آنجا برود، بايد نماز را شكسته بخواند واگر از راه ديگر بدون قصد برگشت برود، بايد تمام بخواند. (1041) اگر شهر ديوار دارد، بايد ابتداي مسافت را از ديوار شهر حساب كند، و اگر ديوار ندارد، بايد از خانه هاي آخر شهر حساب نمايد.
---
[ 206 ]

شرط دوم: از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ را داشته باشد، پس اگر به جايي كه كمتر از هشت فرسخ است مسافرت كند و بعد از رسيدن به آنجا قصد كند جايي برود كه با مقداري كه آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، بايد نماز را تمام بخواند، ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود يا چهار فرسخ برود وبه وطنش يا به جايي كه ميخواهد ده روز بماند برگردد بايد نماز را شكسته بخواند. (1042) كسي كه نميداند سفرش چند فرسخ است، مثلا براي پيدا كردن گمشده اي مسافرت ميكند ونمي داند كه چه مقدار بايد برود تا آن را پيدا كند، بايد نماز را تمام بخواند، ولي در برگشتن، چنانچه تا وطنش يا جايي كه ميخواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ يا بيشتر باشد، بايد نماز را شكسته بخواند، ونيز اگر در بين رفتن مثلا قصد كند كه چهار فرسخ برود وبرگردد، چنانچه رفت وبرگشت هشت فرسخ شود، بايد نماز را شكسته بخواند. (1043) مسافر در صورتي بايد نماز را شكسته بخواند كه تصميم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس كسي كه از شهر بيرون ميرود ومثلا قصدش اين است كه اگر رفيق پيدا كند، سفر هشت فرسخي برود چنانچه اطمينان دارد كه رفيق پيدا ميكند، بايد نماز را شكسته بخواند واگر اطمينان ندارد بايد تمام بخواند واحتمال دارد كه مطلق گمان كافي باشد. (1044) كسي كه در سفر به اختيار ديگري است مانند نوكري كه با آقاي خود مسافرت ميكند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، بايد نماز را شكسته بخواند. (1045) كسي كه در سفر به اختيار ديگري است، اگر بداند يا گمان داشته باشد، بلكه اگر احتمال نيز بدهد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از او جدا ميشود و بر ميگردد، بايد نماز را تمام بخواند. (1046) كسي كه در سفر به اختيار ديگري است، اگر نداند كه آن ديگري قصد هشت فرسخ را دارد يا نه، بنابر احوط بايد تحقيق كند واگر تحقيق ممكن نيست بايد
---
[ 207 ]
نماز را تمام بخواند، واگر معلوم شد كه از اول قصد هشت فرسخ را داشته بنابر اظهر بايد نماز را شكسته بخواند، واحوط جمع بين شكسته وتمام است مگر اين كه مسافت باقيمانده هشت فرسخ باشد كه در اين صورت بايد شكسته بخواند.

شرط سوم: در بين راه از قصد خود برنگردد، پس اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، يا مردد شود، بايد نماز را تمام بخواند. (1047) اگر براي رفتن به محلي حركت كند وبعد از رفتن مقداري از راه بخواهد جاي ديگري برود، چنانچه از محل اولي كه حركت كرده تا جايي كه ميخواهد برود، هشت فرسخ باشد، بايد نماز را شكسته بخواند. (1048) اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه، ودر موقعي كه مردد است راه نرود وبعد تصميم بگيرد كه بقيه راه را برود، بايد تا آخر مسافرت نماز را شكسته بخواند. (1049) اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد مردد شود كه بقيه راه را برود يا نه، ودر موقعي كه مردد است مقداري راه برود وبعد تصميم بگيرد كه هشت فرسخ ديگر برود يا چهار فرسخ رفته وبرگردد ويا اين كه تصميم بگيرد بقيه راه را برود و باقيمانده سفر او هشت فرسخ باشد يا چهار فرسخ باشد ولي بخواهد برود و برگردد، بايد نماز را شكسته بخواند. (1050) اگر در حال سفر بعد از گذشتن از حد ترخص مانعي براي مسافرت پيش بيايد، تا وقتي كه تصميم او بر سفر باقي است ومشروط به تحقق امر ديگر نيست، بايد نماز را شكسته بخواند، ولي اگر از تصميم سفر برگردد ويا بخواهد در همان مكان ده روز بماند بايد نماز را تمام بخواند.

شرط چهارم: قبل از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود نگذرد، يا نخواهد ده روز يا بيشتر در جايي بماند، پس كسي كه ميخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، يا ده روز در محلي بماند، بايد نماز را تمام بخواند. (1051) كسي كه نميداند پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش ميگذرد يا
---
[ 208 ]
نه، يا ده روز در محلي ميماند يا نه، بايد نماز را تمام بخواند. (1052) كسي كه ميخواهد پيش از رسيدن به هشت فرسخ از وطنش بگذرد، يا ده روز در محلي بماند، ونيز كسي كه مردد است كه از وطنش بگذرد يا ده روز در محلي بماند، اگر از ماندن ده روز يا گذشتن از وطن منصرف شود، باز هم بايد نماز را تمام بخواند. ولي اگر باقيمانده راهش هشت فرسخ باشد، يا چهار فرسخ باشد و بخواهد برود وبرگردد، بايد نماز را شكسته بخواند.

شرط پنجم: براي كار حرام سفر نكند، واگر براي كار حرامي مانند دزدي سفر كند، بايد نماز را تمام بخواند، و هم چنين است اگر خود سفر حرام باشد، مثل آن كه براي او ضرر داشته باشد، يا زن بدون اجازه شوهر وفرزند با وجود نهي پدر ومادر سفري بروند كه بر آنان واجب نباشد، ولي اگر مثل سفر حج واجب باشد، بايد نماز را شكسته بخوانند. (1053) كسي كه سفر او حرام نيست وبراي كار حرام هم سفر نميكند، اگر چه در سفر، معصيتي انجام دهد، مثلا - نعوذ بالله - غيبت كند يا شراب بخورد، بايد نماز را شكسته بخواند. واگر مقصود از سفر هم طاعت وهم معصيت باشد اگر هر دو قصد مستقل باشد بايد نماز را تمام بخواند ولي اگر مقصود اصلي طاعت است و معصيت مقصود فرعي وتبعي است، نماز را شكسته ميخواند. (1054) اگر مخصوصا براي آن كه كار واجبي را ترك كند، مسافرت نمايد نمازش تمام است، پس كسي كه بدهكار است، اگر بتواند بدهي خود را بدهد وطلبكار هم مطالبه كند، چنانچه در سفر نتواند بدهي خود را بدهد ومخصوصا براي فرار از دادن بدهي مسافرت نمايد، بايد نماز را تمام بخواند. ولي مسافرت براي ترك روزه، حرام نيست. (1055) اگر سفر او سفر حرام نباشد ولي حيوان سواري يا مركب ديگري كه سوار است غصبي باشد، ويا اين كه در زمين غصبي سفر ميكند، بنا بر اظهر نمازش تمام است. (1056) كسي كه با ظالم مسافرت ميكند اگر ناچار نباشد ومسافرت او كمك به
---
[ 209 ]
ظالم باشد، بايد نماز را تمام بخواند، واگر ناچار باشد يا مثلا براي نجات دادن مظلومي با او مسافرت كند، نمازش شكسته است. (1057) اگر به قصد تفريح وگردش مسافرت كند حرام نيست وبايد نماز را شكسته بخواند. (1058) اگر براي لهو وخوشگذراني به شكار رود نمازش تمام است وچنانچه براي تهيه معاش به شكار رود، نمازش شكسته است واگر براي كسب وزياد كردن مال برود، پس اگر از كساني ميشود كه شغلشان در مسافرت كردن است نمازش تمام است وروزه ميگيرد. وگرنه احتياط واجب در جمع بين شكسته وتمام است ولي روزه را افطار ميكند. (1059) كسي كه سفرش براي معصيت است اگر در بين راه توبه كرده، در صورتي كه باقيمانده سفر به اندازه مسافت شرعي باشد نمازش شكسته است واگر توبه نكرده وپس از ارتكاب معصيت ويا بدون آن برگشت در صورتي كه بقيه سفر به اندازه مسافت شرعي باشد بنابر اظهر نماز را شكسته ميخواند. (1060) اگر قسمتي از سفر براي كار حرام وقسمتي ديگر براي كار غير حرام باشد آن قسمت سفر كه براي غير حرام است ملاك شروع مسافت شرعي براي شكسته بودن نماز است.

شرط ششم: از صحرانشين هايي نباشد كه در بيابان ها گردش ميكنند و هر جا آب و خوراك براي خود وحيواناتشان پيدا كنند ميمانند وبعد از چندي به جاي ديگر ميروند، وصحرا نشين ها در اين مسافرت ها بايد نماز را تمام بخوانند.

شرط هفتم: شغل او مسافرت نباشد، بنا بر اين شتردار وراننده وچوبدار وكشتيبان ومانند اينها، اگر چه براي بردن اثاثيه منزل خود مسافرت كنند، نمازشان تمام است. (1061) كسي كه شغلش مسافرت است اگر براي كار ديگري، مثلا براي زيارت يا حج مسافرت كند، بايد نماز را شكسته بخواند، ولي اگر مثلا راننده، عده اي را
---
[ 210 ]
براي زيارت با اتومبيل خود ببرد ودر ضمن خودش هم زيارت كند، بايد نماز را تمام بخواند. (1062) مسافرت هايي كه هميشه لازمه شغل انسان است، مثل سفر براي پيدا كردن منزل قبل از حركت كاروان، مانند همان شغل است بخلاف مسافرت هاي اتفاقي كه نماز در آن شكسته است. (1063) كسي كه در مقداري از سال شغلش مسافرت است، مثل راننده اي كه فقط در تابستان يا زمستان اتومبيل خود را كرايه ميدهد، در سفري كه مشغول به كارش است اگر به او راننده گفته ميشود، بايد نماز را تمام بخواند واحتياط مستحب آن است كه هم شكسته وهم تمام بخواند. (1064) در كثير السفر لازم نيست كه انسان سفرهاي متعدد داشته باشد بلكه يك سفر طولاني كه بيشتر سال را فرا گيرد مثل سفرهاي متعدد است، پس همين كه بگويند فلاني راننده است ويا شغلش سفر است اگر چه در يك سفر طولاني و بدون تكرار وتعدد باشد كافي است. (1065) راننده ودوره گردي كه در دو سه فرسخي شهر رفت وآمد ميكند، چنانچه اتفاقا سفر هشت فرسخي برود ولي اين سفر جزء شغل او باشد، بايد نماز را تمام بخواند. (1066) كسي كه شغلش مسافرت است، اگر در وطن يا غير وطن خود ده روز بماند در سفر اولي كه بعد از ده روز ميرود، مانند سفر اولي است كه اين شغل را در ابتدا شروع كرده بود و بنابر اين تا زماني كه اين سفر، عرفا شغل او حساب نميشود، بايد نماز را شكسته بخواند. بلي ماندن ده روز متصل در غيروطن، بايد با قصد اقامه باشد، ولي در وطن اگر چه بدون قصد هم باشد، همين حكم را دارد. (1067) كسي كه در شهرها سياحت ميكند وبراي خود وطني اختيار نكرده، بايد نماز را تمام بخواند. (1068) كسي كه شغلش مسافرت نيست، اگر مثلا در شهري يا در دهي جنسي دارد كه براي حمل آن مسافرت هاي پي در پي ميكند، بايد نماز را شكسته بخواند.
---
[ 211 ]

شرط هشتم: به حد ترخص برسد، يعني از وطنش يا جايي كه قصد كرده ده روز در آنجا بماند، به قدري دور شود كه ديوار شهر را نبيند وصداي اذان آن را نشنود ولي بايد در هوا غبار يا چيز ديگري نباشد كه از ديدن ديوارو شنيدن اذان جلوگيري كند، ولازم نيست به قدري دور شود كه مناره ها وگنبدها را نبيند، يا ديوارها هيچ پيدا نباشد، بلكه همين قدر كه ديوارها كاملا معلوم نباشد، كافي است. (1069) كسي كه به سفر ميرود اگر به جايي برسد كه اذان را نشنود ولي ديوار شهر را ببيند، يا ديوارها را نبيند وصداي اذان را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنابر احتياط واجب بايد هم شكسته وهم تمام بخواند. (1070) اگر كسي بدون قصد سفر تا حد ترخص رفته واز آن جا قصد سفر كرده، همين كه از آن محل شروع به حركت كرد به طوري كه عرفا بگويند سفرش را آغاز كرده، بايد نمازش را شكسته بخواند ودر اين صورت ديگر خروج از حد ترخص آن محل اعتباري ندارد وابتداي مسافت شرعي را هم بايد از همان جا حساب كرد، و همچنين اگر در جايي بود كه نه وطن او بود ونه قصد ماندن ده روز را در آن جا داشت ونه سي ويك روز به طور ترديد در آنجا مانده بود ودر عين حال نمازش در آن شهر يا محل تمام بود مثل اين كه به دنبال گمشده اي، بدون قصد سفر به آن جا رسيده بود واز آن جا قصد سفر كرد، خروج از حد ترخص آن محل اعتباري ندارد و همين كه مسافت شرعي را عرفا شروع كرد، نمازش را شكسته ميخواند. (1071) اگر مسافر به اجبار يا به اختيار خود بدون اين كه از قصد سفر برگردد به كمتر از حد ترخص برگشت، نمازش در آن جا تمام است، ولي اگر برگشتن او به كمتر از حد ترخص نبود نماز شكسته است، مگر آن كه از قصد سفر برگردد. (1072) مسافري كه به وطن خود بر ميگردد، براي اين كه نماز را تمام بخواند بنا بر احتياط بايد هم ديوار وطن را ببيند وهم اذان آن جا را بشنود، اگر چه اظهر كفايت شنيدن اذان است. ولي مسافري
ه مي خواهد ده روز در محلي بماند، اگر به جايي برسد كه ديوار آن محل را ببيند وصداي اذانش را بشنود، چنانچه بخواهد در آنجا نماز بخواند، بنا بر احتياط واجب بايد هم شكسته وهم تمام بخواند.
---
[ 212 ]
(1073) هر گاه شهري در بلندي باشد كه از دور ديده شود، يا به قدري گود باشد كه اگر انسان كمي دور شود ديوار آن را نبيند، كسي كه از آن شهر مسافرت ميكند، وقتي به اندازه اي دور شود كه اگر آن شهر در زمين هموار بود، ديوارش از آنجا ديده نميشد، بايد نماز خود را شكسته بخواند، ونيز اگر پستي وبلندي خانه ها بيشتر از معمول باشد، بايد ملاحظه معمول را بنمايد. (1074) در شهرهاي بزرگي، مثل تهران، همين كه عرفا صدق كند كسي كه در آن شهر زندگي ميكند براحتي ميتواند در نواحي مختلف شهر رفت وآمد كند بدون اين كه عرف او را مسافر حساب كند، بنابر اظهر آن شهر حكم شهرهاي ديگر را دارد. (1075) اگر از محلي مسافرت كند كه خانه وديوار ندارد، وقتي به جايي برسد كه اگر آن محل ديوار داشت از آنجا ديده نميشد، بايد نماز را شكسته بخواند. (1076) اگر به قدري دور شود كه اذان خانه ها را نشنود ولي اذان شهر را كه معمولا در جاي بلند ميگويند بشنود، بايد نماز را تمام بخواند (1077) اگر به جايي برسد كه اذان شهر را كه معمولا در جاي بلند ميگويند نشنود ولي اذاني را كه در جاي خيلي بلند ميگويند بشنود، بايد نماز را شكسته بخواند. (1078) اگر چشم يا گوش او يا صداي اذان، غيرمعمول باشد، در محلي بايد نماز را شكسته بخواند كه چشم متوسط ديوار خانه ها را نبيند وگوش متوسط صداي اذان معمولي را نشنود. (1079) مسافري كه در سفر از وطن خود عبور ميكند، وقتي به جايي برسد كه ديوار وطن خود را ببيند وصداي اذان آن را بشنود بايد نماز را تمام بخواند. (1080) مسافري كه در بين مسافرت به وطنش رسيده، تا وقتي در آنجا هست بايد نماز را تمام بخواند. ولي اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ
برود، يا چهار فرسخ برود وبرگردد، وقتي به جايي برسد كه ديوار وطن را نبيند وصداي اذان آن را نشنود، بايد نماز را شكسته بخواند. (1081) محلي را كه انسان براي اقامت وزندگي خود اختيار كرده وطن او است، چه در آنجا به دنيا آمده ووطن پدر ومادرش باشد، يا خودش آنجا را براي زندگي
---
[ 213 ]
اختيار كرده باشد، پس وطن انسان بنا بر اقوي جايي است كه عرفا آنجا را وطن شخص بدانند ولازم نيست در آنجا ملكي داشته باشد ويا اين كه شش ماه آنجا زندگي كرده باشد بلكه همين قدر كه عرفا آنجا وطن او به حساب بيايد كافي است. (1082) كسي كه در دو محل زندگي ميكند، مثلا شش ماه در شهري وشش ماه ديگر در شهري ديگر ميماند، هر دو وطن او است، ونيز اگر بيشتر از دو محل را براي زندگي خود اختيار كرده باشد، همه آنها وطن او حساب ميشود. وزن در صورتي كه زندگيش در اين گونه وطن به همراه شوهرش است در مسأله وطن تابع شوهر خواهد بود. ودر صورتي كه فاصله بين دو وطن به اندازه مسافت شرعي باشد، نمازش در آن فاصله شكسته است ودر غير اين صورت نمازش تمام است. (1083) غير از وطن اصلي ووطن غير اصلي كه ذكر شد در جاهاي ديگر اگر قصد اقامت ده روز نكند نمازش شكسته است ولي اگر جايي وطن او بوده ودر آنجا شش ماه به قصد وطن بودن مانده است وملك هم داشته وحالا اعراض كرده است، احتياط كردن در جمع بين نماز قصر وتمام و هم چنين گرفتن روزه وقضاي آن خوب است، وهمين احتياط جاري است اگر در جايي شش ماه بدون قصد وطن بودن بماند وملكي داشته باشد. ((1084) اگر به جايي برسد كه وطن او بوده واز آنجا صرف نظر كرده نبايد نماز را تمام بخواند مگر اين كه قبلا شش ماه با داشتن ملك در آنجا مانده باشد كه خوب است احتياط مسأله قبلي رعايت شود، اگر چه وطن ديگر هم براي خود اختيار نكرده باشد. (1085) مسافري كه قصد دارد، ده روز پشت سر هم در محلي بماند، يا ميداند كه بدون اختيار ده روز در محلي
ميماند، در آن محل بايد نماز را تمام بخواند. (1086) مسافري كه ميخواهد ده روز در محلي بماند، لازم نيست قصد ماندن شب اول يا شب يازدهم را داشته باشد، وهمين كه قصد كند از اذان صبح روز اول تا غروب روز دهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند، و هم چنين اگر مثلا قصدش اين باشد كه از ظهر روز اول تا ظهر روز يازدهم بماند، بايد نماز را تمام بخواند، واحوط اين است كه جبران كمبود را از شب يازدهم حساب نكند.
---
[ 214 ]
1087) مسافري كه ميخواهد ده روز در محلي بماند، اگر از اول قصد داشته باشد كه در بين ده روز به اطراف آنجا برود، چنانچه جايي كه ميخواهد برود از مقدار ترخص دورتر نباشد، بايد در همه ده روز نماز را تمام بخواند، واگر از مقدار ترخص دورتر باشد ولي كمتر از مقدار مسافت يعني چهار فرسخ شرعي باشد، چنانچه قسمت عمده روز را در محل اقامت باشد كافي است ونمازش تمام است و عرفا صدق اقامت ده روز در آنجا ميكند. (1088) مسافري كه تصميم ندارد ده روز در جايي بماند، مثلا قصدش اين است كه اگر رفيقش بيايد يا منزل خوبي پيدا كند، ده روز بماند، بايد نماز را شكسته بخواند. (1089) اگر مسافر قصد كند ده روز در محلي بماند، چنانچه پيش از خواندن يك نماز چهار ركعتي از ماندن منصرف شود، يا مردد شود كه در آنجا بماند يا به جاي ديگربرود، بايد نماز را شكسته بخواند، واگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي از ماندن منصرف شود يا مردد شود، تا وقتي در آنجا هست، بايد نماز را تمام بخواند. وبنابر اظهر چه اين نماز چهار ركعتي را به طور اداء خوانده باشد يا قضاي يك نماز چهار ركعتي باشد كه در همان محل از او فوت شده باشد، ولي فقط گذشتن وقت نماز چهار ركعتي كافي نيست، مثل اين كه در تمام وقت حائض يا بيهوش يا در حال جنون باشد، واگر قبل از قضاي نمازش از نيت عدول كرده، بايد نمازش را شكسته بخواند. (1090) مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند، اگر روزه بگيرد و بعد از ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه يك نماز چهار ركعتي خوانده باشد، روزه اش صحيح است وتا وقتي در آنجا هست بايد نمازهاي خود را تمام بخواند واگر يك نماز چهار ركعتي نخوانده باشد، روزه آن روزش صحيح است، اما نمازهاي خود را بايد شكسته بخواند وروزهاي بعد هم نميتواند روزه بگيرد. (1091) اگر مسافر به نيت اين كه نماز را شكسته بخواند مشغول نماز شود ودر بين نماز تصميم بگيرد كه ده روز يا
بيشتر بماند، بايد نماز را چهار ركعتي تمام نمايد. واگر بعد از سلام نماز از نيت خود برگشت، بنابر اظهر اين برگشت از نيت بعد از
---
[ 215 ]
خواندن يك نماز چهار ركعتي تأثيري ندارد، وبقيه نمازهايش نيز تمام است. (1092) مسافري كه قصد كرده ده روز در جايي بماند، اگر در بين نماز چهار ركعتي از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول ركعت سوم نشده، بايد نماز را دو ركعتي تمام نمايد وبقيه نمازهاي خود را شكسته بخواند. واگر داخل ركوع ركعت سوم شده وقبل از سلام نماز از قصد اقامت منصرف شود احتياط در تمام كردن آن نماز واعاده آن به صورت شكسته است ودر بقيه مدتي كه در آنجا ميماند بنابر احتياط نمازها را هم شكسته وهم تمام ميخواند. (1093) مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند، اگر بيشتر از ده روز در آنجا بماند، تا وقتي مسافرت نكرده بايد نمازش را تمام بخواند ولازم نيست دوباره قصد ماندن ده روز كند. (1094) مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند، بايد روزه واجب را بگيرد ومي تواند روزه مستحبي هم بگيرد ونافله ظهر وعصر وعشا را هم بخواند. (1095) مسافري كه قصد كرده ده روز در جايي بماند اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي بخواهد به جايي كه كمتر از چهار فرسخ است برود وبه محل اقامت خود برگردد تا وقتي كه سفر شرعي جديدي را آغاز نكرده، بايد نماز را تمام بخواند. حتي اگر طوري خارج شود كه به اقامه او صدمه بزند، مثل اين كه يك روز آنجا بماند، تا وقتي كه قصد سفر جديد شرعي نكرده، نماز تمام است. (1096) مسافري كه قصد كرده ده روز در جايي بماند اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي بخواهد به جاي ديگري كه كمتر از هشت فرسخ است برود وده روز در آنجا بماند، بايد در رفتن ودر جايي كه قصد ماندن ده روز كرده، نمازهاي خود را تمام بخواند، ولي اگر جايي كه ميخواهد برود هشت فرسخ يا بيشتر باشد بايد موقع رفتن نمازهاي خود را شكسته بخواند وچنانچه در
آنجا قصد ماندن ده روز كرد نمازش را تمام بخواند. (1097) مسافري كه قصد كرده ده روز در محلي بماند اگر بعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي بخواهد به جايي كه كمتر از چهار فرسخ است برود، چنانچه مردد باشد كه به محل اولش برگردد يا نه، يا به كلي از برگشتن به آنجا غافل باشد، يا
---
[ 216 ]
بخواهد برگردد ولي مردد باشد كه ده روز در آنجا بماند يا نه، يا آن كه از ده روز ماندن در آنجا ومسافرت از آنجا غافل باشد، بايد در طول مدتي كه ميرود و بر ميگردد وبعد از برگشتن، نمازهاي خود را تمام بخواند. (1098) اگر به خيال اين كه رفقايش ميخواهند ده روز در محلي بمانند، قصد كند كه ده روز در آنجا بماند وبعد از خواندن يك نماز چهار ركعتي بفهمد كه آنها قصد نكرده اند، اگر چه خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدتي كه در آنجا هست، بايد نماز را تمام بخواند. (1099) اگر مسافر بعد از رسيدن به هشت فرسخ، سي روز در محلي بماند ودر تمام سي روز در رفتن وماندن مردد باشد، بعد از گذشتن سي روز اگر چه مقدار كمي در آنجا بماند، بايد نماز را تمام بخواند. (1100) مسافري كه ميخواهد نه روز يا كمتر در محلي بماند اگر بعد از آن كه نه روز يا كمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نه روز ديگر يا كمتر بماند، وهمين طور تا سي روز، روز سي ويكم بايد نماز را تمام بخواند. (1101) مسافري كه سي روز مردد بوده، در صورتي بايد نماز را تمام بخواند كه سي روز در يك جا بماند، پس اگر مقداري از آن را در جايي ومقداري را در جاي ديگر بماند، بعد از سي روز هم بايد نماز را شكسته بخواند، مگر اين كه قسمت عمده روز را در جايي بماند وبقيه روز را در جاي ديگري كه كمتر از چهار فرسخ شرعي است به طوري كه عرفا صدق كند سي روز يك جا مانده است، كه در اين صورت بعد از سي روز مثل محل اقامت، نماز را در آنجا تمام ميخواند.




بازگشت