نماز ظهر


نماز ظهر چهار ركعت مي باشد.

اهتمام به نماز ظهر و جماعت
يكي از راههاي سلوك الي الله و نجات از خطرات دنيا و آخرت اين است كه شخص پس از اتمام مقصد خود، از تجارت و كسب و جز اين دو، پيش از زوال، براي نماز ظهر آماده شود و در صورتي كه ميسر شود، خواب قيلوله (خواب پيش از ظهر) را ترك ننمايد.
پس از آن براي انجام فريضه ي ظهر با جماعت رو به مسجد رود. در حديث چنين رسيده: «هنگام ظهر درهاي آسمان درهاي بهشت باز مي شود و دعا مستجاب مي گردد، پس خوشا! به حال كسي كه كار نيكش بالا رود.» (1)
پس مشغول نماز ظهر و عصر شود با رعايت آداب. (2)

نماز وُسطي
«حَافِظُواْ عَليَ الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَوةِ الْوُسْطَي وَ قُومُواْ لِلَّهِ قَانِتِينَ، فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللَّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ؛ (3)
مواظب نمازها باشيد، بخصوص نماز ميانه. و با اميد و با خشوع و خضوع براي خدا بپا خيزيد.»
اگر در حال ترس بوديد، پياده يا سواره نماز بگزاريد؛ اما همين كه عامل ترس برطرف شد و ايمني يافتيد باز خدا را ياد كنيد، همان طور كه او چيزهايي را كه نمي دانستيد به شما ياد داد.»
حافظوا علي الصلوات، توصيه است به اينكه مواظب نماز باشيد. بعد اضافه مي كند: به خصوص نماز ميانه (نماز وسطي).
نماز وُسطي كدام است؟ جالب اين است كه روايات زيادي از شيعه و سني درباره تفسير و تعيين اين نماز وسطي آمده است. منتها، دسته اي از روايات، نماز وسطي را نماز ظهر، يعني نماز نيم روز مي دانند؛ دسته اي نماز عصر، دسته ي سوم نماز مغرب، دسته ي چهارم نماز عشاء، و دسته ي پنجم نماز صبح.
يعني هر كدام از اين پنج نماز چند پشتوانه دارد كه نماز ميانه باشد. مطلب چيست؟ آيا همه ي اين روايات درست است، يا بعضي از آنها درست است و بقيه درست نيست؟ آيا از ميان اين پنج گروه فقط بايد يكي را انتخاب كنيم، يا مي توانيم بگوييم هر پنج مورد صحيح است؟ البته هر پنج مورد صحيح نيست؛ زيرا معني ندارد بگوييم مواظب نمازها باشيد، به خصوص نماز ميانه - و در فرض همه ي نمازها ميانه اند! اينجا «به خصوص» معني دارد.
ظاهر مطلب اين است كه منظور از نماز ميانه همان نماز ظهر است. يعني در آغاز كه اين آيات نازل شده و گفته مواظب نمازها، بخصوص نماز ميانه باشيد، ناظر به نماز ظهر بوده است.
و لذا در روايت نقل شده است كه پيغمبر - صلوات الله و سلامه عليه - در فصل تابستان براي نماز به مسجد مي آمد و عده ي مأمومين كم بود. يعني تعداد كساني كه مقيد به شركت در نماز جماعت ظهر بودند كم بود - چون هوا خيلي گرم بود و آنان بايست در كوچه هاي بي درخت مدينه زير آفتاب مي آمدند و برمي گشتند. در تابستان آفتاب عمود مي تابد و ظهر بسيار گرم است و سايه اي هم در كار نيست. از اين جهت در اين آيات تأكيد شد كه مواظب نمازها باشيد، بخصوص نماز ميان روز. بنابراين، آن زمان كه آيه نازل شد، نمازي كه روي آن تكيه مي شد كه مواظب آن باشيد، نماز ظهر بود. و از پيغمبر هم روايت شده است كه تأكيد حكومتي فرمود كه بايد در نماز جماعت ظهر شركت كنيد؛ براي اينكه اگر در آن شرايط مسلمان ها در نماز جماعت ظهر به طور منظم شركت نمي كردند در بنيان نهضت اسلام سستي مي افتاد.
توجه داشته باشيد كه ممكن است در برخي مراحل در كوشش هاي اجتماعي به رفقا گفته شود «بايد» فعل مستحب را عمل كنيد. اينكه مي گوييم چيزي مستحب است و واجب نيست منظور در شرايط عادي است. ولي ممكن است در شرايط استثنايي، يك كار مستحب واجب شود. اگر رهبر يك حركت و جماعت، و امام يك امت گفت فلان كار مستحب در اين شرايط واجب است، مثل واجبات معمولي واجب مي شود.
اين است كه روايت مي كنند پيغمبر دستور قاطع داد و فرمود بايد شركت كنيد و اگر شركت نكنيد دستور مي دهم درهاي خانه هايتان را بسوزانند. براي مسلمان هايي كه عادت كرده اند دستورهاي ديني را با تعارفات تحويل بگيرند شنيدن اين گونه روايات و هضم آنها قدري مشكل است. پيغمبر فرمود در نماز ظهر شركت كنيد، آن هم به شكل جماعت؛ و الا دستور مي دهم درهاي خانه هايتان را بسوزانند. اين چه جور نماز خواندني است كه به اجبار انسان را به مسجد بكشانند تا نماز بخواند؟ اين هم يك جور دين و آيين است: آييني كه از رغبت هاي دروني شروع مي شود، اما با اجبارهاي بروني هم همراه مي گردد.
نهضت ها و دعوت هاي باطني، مثل دعوت هاي عرفاني و صوفي منشانه و امثال آنها، در كتاب مدعي اند كه اجبار در كارشان نيست؛ ولي در آنها هم در مقام عمل و اجرا اجبار هست. تاكنون بدون استثناء هميشه در اين قبيل نهضت ها و دعوت ها الزام و اجبار ديده ايم. مثلا اگر يكي از مريدها مثلا ذكري را كه جناب مرشد بر او معين كرده انجام ندهد، آن وقت مريد وقتي مي آيد، ديگر آن طور كه بايد او را تحويل نمي گيرد. اين خود يك نوع اجبار است. اگر قرار بود حركت، علاقه و گرايش صرفا دروني و قلبي و بدون هيچ عامل ضميمه باشد، بايد در اينجا هم جناب مرشد ديگر تفاوتي قايل نشود و مريد ذكرگو را با مريد ذكرنگو يك جور تحويل بگيرد. همين كه يك جور تحويل نمي گيرد، معلوم مي شود عامل بروني ضميمه ي عامل دروني شده است. البته چاره اي نيست. خدا ما انسان ها را اين طور آفريده؛ يعني يك درونگرايي داريم و يك برونگرايي. يك سلسله انعطاف هاي دروني داريم و يك سلسله انعطاف هاي بروني - چاره اي هم نيست. اگر ما بخواهيم در تربيت ها صرفا روي آن علاقه هاي خالص دروني، بدون هيچ گونه تشويق يا تهديد يا تنبيه خارجي تكيه كنيم، گمان نمي كنم بتوانيم هيچ سيستم تربيتي را به ثمر برسانيم. اين دو عامل بايد در كنار هم باشند. اين است كه از نظر نظام اسلامي مسأله خيلي عادي و قابل تحمل است: بياييد در نماز ظهر شركت كنيد. اينكه پيغمبر در مسجد بايستد و تعداد اندكي پشت سر او به جماعت بايستند، آبروي اسلام و عظمت اسلام را از بين مي برد. پس ديگران نيز بايد بيايند. اين يك نوع نماز همراه با نمايش تجمع، همبستگي و قدرت مسلمان هاست؛ لذا اگر ضعف پيدا كنند اثر آن از بين رفته است.
در آغاز كار مطلب اين گونه بود. ولي در آن شرايط، نماز وسطايي كه مردم در شركت در آن سستي مي كردند، نماز نيم روز، يعني نماز ظهر بود. بعدها اوضاع عوض شد. مردم عصرها وقتي بيكار بودند، مي خوابيدند و بعد مي آمدند در نماز عصر شركت مي كردند.
به هر حال، تنظيم وقت نماز اين طور بود كه ظهر نماز بخوانند، بروند منزل استراحت كنند؛ بعد كه مي خواهند دومرتبه سر كار بروند يا جنب و جوش عصرانه داشته باشند، زماني است كه بايد بيايند در مسجد نماز بخوانند و اين بخش از برنامه روزانه را با تجمع و آمادگي دروني و توجه به خدا و ياد خدا شروع كنند. تا وقتي كه مردم كارشان زياد نبود، آمدن به نماز عصر عيبي نداشت و دو نوبت ظهر و عصر به مسجد آمدن براي آنها بي اشكال بود. اما زماني كه مشغله پيدا كردند، شركت كردن در نماز عصر براي ايشان كار مشكلي شد. همان مشكلي كه درباره ي نماز ظهر مطرح بود حالا به نماز عصر سرايت كرد. به اين ترتيب ملاك تكيه كردن روي نماز ظهر به عنوان نماز وسطي جايش را عوض كرد و نماز عصر داراي آن ملاك شد. يعني نماز عصر نمازي بود كه شركت در آن كمي براي مردم سنگين شده بود. بنابراين، اگر در يك روايت تفصيلي بگويد در اين شرايط نماز وسطي نماز عصر است و اين تأكيد قرآن متوجه نماز عصر است انحرافي از آيه نيست.
نماز وسطي در موقع نزول آيه، نماز ظهر بود - با توجه به اين ملاك كه شركت در آن به خاطر گرما مشكل بود. اما همين كه جو اجتماعي طوري شد كه شركت در نماز عصر به خاطر مشغله ي زياد سنگين شد، نماز وسطايي كه بايد اين دفعه روي آن انگشت گذاشته و تأكيد مي شد، نماز عصر، يا گاهي هر دو، بود. بنابراين نماز وسطي مي تواند هر دو باشد، اشكالي هم نيست.
بعد نوبت به نماز مغرب رسيد. زماني شركت مردم در نماز مغرب عادي بود؛ چون فاصله مردم از مسجد مدينه زياد نبود؛ عده ي مسلمان ها كم بود و همه پيرامون مسجد بودند. به علاوه، ابتداي نهضت هم بود و اول هر كاري شوقي دارد و هر چيز تازه اي لذتي، گرمايي و جنب و جوشي دارد. اما در زمان مورد بحث، اين شوق كهنه شده و مسلمان ها هم زيادتر شده بودند. عده ي كساني كه از راه دور و بعد از اتمام كارشان در مزرعه، نخلستان و مغازه، سريع به مسجد مي آمدند تا اول مغرب نماز بخوانند كم شده بود. مثل حالا كه عده ي كساني كه اول مغرب در نماز جماعت شركت مي كنند نسبت به بيست يا پانزده سال قبل بطور محسوس كم شده است. براي اينكه غروب زماني است كه اينان در مغازه را بسته اند و فاصله شان هم احيانا از مسجد زياد است و از كار نيز خسته اند، لذا تا بخواهند به نماز جماعت مغرب برسند وقت نماز گذشته است. بنابراين، جو اجتماعي طوري شد كه شركت در نماز مغرب براي عده اي سنگين شد؛ از اين رو همان ملاك تأكيد و تكيه بر نماز ظهر و عصر به نماز مغرب نيز سرايت كرد.
براي همين عده اي كه خسته و كوفته بودند نماز عشاء هم كار مشكلي بود. براي اينكه نماز عشاء هم با فاصله خوانده مي شد. يعني مردم نماز مغرب را مي خواندند، بعد غذايي مي خوردند و قبل از زمان خواب، نماز عشاء را مي خواندند و بعد مي خوابيدند. در آن موقع در شهر مدينه (مثل بسياري از جاهايي كه هنوز هم همين طور است) برق و وسيله روشنايي نبود، لذا غروب كه مي شد مردم مي آمدند نماز مي خواندند، سپس به خانه هايشان مي رفتند و غذايي مي خوردند و مي خوابيدند. عده كمي بودند كه بعدا هم بيدار بنشينند؛ زيرا جايي براي رفتن نبود و برنامه و كاري در آن زمان وجود نداشت. اگر هم كاري بود مردم خسته بودند. آن كسي كه صبح تا شام در مزرعه و در گرما كار بكند، وقتي بيايد نماز مغرب را بخواند، «السلام عليكم» را گفته يا نگفته خوابش مي برد. اتفاقا يكي از همين مسلمان ها همين طور شد و نماز مغرب را كه خواند، شام خورده و نخورده، خوابش برد و نتوانست نماز عشاء را بخواند. در اينجا يك مجازات مقرر شد: هر كس فراموش كند نماز عشاء را بخواند و بخوابد، فرداي آن روز واجب است به عنوان كفاره ي از دست رفتن نماز عشاء روزه بگيرد. الان هم همين طور است. هر كسي نماز عشاء را نخواند بايد فرداي آن روز را روزه بگيرد تا بداند خواندن اين نماز مهم است. بنابراين، براي عده اي كه خسته بودند نماز عشاء نمازي سنگين شد و در نتيجه ملاك «صلاة وسطايي» كه بايد روي آن تكيه شود بر نماز عشاء صدق كرد. در زمستان انسان هنگام اذان صبح راحت برمي خيزد، ولي در تابستان كه هوا گرم است و انسان شب ها دير به خواب مي رود برخاستن براي نماز صبح كار مشكلي است. فعلا كه در تابستان، حتي براي خيلي از افراد اهل نماز، نماز صبح نمازي از قلم افتاده است - بخصوص در مناطقي كه شب ها خيلي كوتاه است، از خواب برخاستن، وضو گرفتن و نماز خواندن و دوباره خوابيدن خيلي مشكل است.
بنابراين، براي عده اي نماز صبح نماز سنگين شد و براي آن عده همان ملاك «صلاة وسطي» (نماز ظهر) كه هنگام نزول آيه به آن توجه مي شد به نماز صبح منتقل شد. به اين ترتيب مشاهده مي شود كه پر بيراه نيست كه گفته شود همه ي اين روايات درست است.
موقع نزول آيه، صلاة وسطي نماز ظهر بود؛ در شرايطي ديگر، براي عده اي نماز عصر مصداق صلات وسطي شد؛ و به همين ترتيب نماز مغرب و عشاء و صبح.
اين تحليل چه عيبي دارد؟ چه اشكالي به نظرتان مي رسد؟ اتفاقا بسياري از روايات تفسيري در قرآن را بايد همين طور فهميد. نه اينكه ما زور بزنيم تا آن را درست كنيم؛ بلكه اصلا قرار نيست قرآن و آيات قرآن اين قدر جمود داشته باشند كه فقط بر يك مورد منطبق شوند. به چه مناسبت بر نماز ظهر به عنوان نماز وسطي تأكيد شده بود و آيه آمد كه «حافِظوا عَلَي الصَّلوات و الصَّلوة وُسطي»؟ به ملاك يك نوع انگيزه ي خاص، يك نوع شرايط خاص، يك نوع وضع استثنايي. خوب، اگر همين وضع استثنايي براي نماز عصر پيش آمد چرا آن را نماز وسطي ندانيم؟ اين تحجر است كه بگوييم نه!
نماز وسطي همان نماز ظهر است و بر نماز عصر تأكيدي نيست. مگر نماز عصر با نماز ظهر فرق دارد؟ علت تكيه كردن روي نماز ظهر اين بود كه اين نماز سنگين بود. اگر در يك شرايط استثنايي نماز عصر هم سنگين شد، بايد همان تكيه بر نماز عصر نيز بشود.
بنابراين، انتقال يك حكم الهي كه در يك آيه ي قرآن يا يك حديث آمده، به موارد مشابه، وقتي همان ملاك در آن موارد مشابه باشد، فقه و فقه دين و دين شناسي را زنده نگه مي دارد. به اين دليل است كه اگر ما با روايات مختلفي كه در تفسير آيات آمده اين گونه برخورد بكنيم نشانه ي يك نوع روشن بيني و بينش مترقي تر درباره ي دين است. اين توضيحي بود درباره ي روايات مختلف مربوط به صلات وسطي. (4)

كيفيت انجام نماز ظهر
بنده بايد با به جا آوردن نماز به اين نيت كه: «نماز واجب ظهر را به خاطر وجوبش و به منظور اينكه بدين وسيله خداوند - جل جلاله - را از آن جهت كه زيبنده ي عبادت است، پرستش كنم به جا مي آورم»، در اخلاص نيت و پالودن باطن خويش بكوشد، و با انجام تكبيرهاي هفتگانه و دعاهاي بين آنها نماز را شروع كند.
و سوره ي «انا أنزلناه في ليلة القدر» و سوره ي «قل هو الله أحد» از بهترين سوره هايي هستند كه در نمازهاي واجب كه سوره ي معيني بعد از حمد براي آنها مشخص نشده - قرائت مي شوند. چنانكه محمد بن فرج به امام كاظم عليه السلام نوشت و درباره ي بهترين سوره هايي كه در نماز واجب قرائت مي شود پرسيد. و حضرت در پاسخ مرقوم فرمود:
«بهترين سوره هايي كه در نمازهاي واجب قرائت مي شود، سوره ي «انّا أنزلَناهُ في لَيلَةِ القَدر»، و سوره ي «قُل هو الله أحَد» است.»
پس دو ركعت نماز اول فريضه ي ظهر را به جا آورد، و وقتي نشست، پس از تشهد (و گفتن شهادتين و صلوات بر پيامبر اكرم و آل او - صلي الله عليه و عليهم پيش از دادن سلام، در حال قيام بگويد. «بِحَولِ اللهِ و قُوَّتِه أقوم و أقعُد»: (به تحول دادن و قدرت خداوند، برمي خيزم و مي نشينم.) و برخيزد، و هنگامي كه راست ايستاد، يا سوره ي حمد را با «بسم الله الرحمن الرحيم» قرائت كند، و يا سه بار «سُبحان الله و الحَمدلله و لا اله الا الله و الله أكبر» بگويد، و در اختيار اين دو مخير است هر چند خواندن تسبيحات افضل است.
وقتي سوره ي حمد يا تسبيحات را به پايان برد، ركوع نموده و از ركوع برخاسته و راست بايستد، و دو سجده را به جا آورد، و بعد از دو سجده بنشيند، و با گفتن «بحول الله و قوته، أقوم و أقعد» در حال قيام، برخيزد، و ركعت ديگر را درست مانند ركعت گذشته به جا آورد، و وقتي از دو سجده ي ركعت چهارم فراغت پيدا كرد، براي انجام تشهد آخر، بنشيند، و در اين تشهد بگويد:

تشهد مستحبي نماز و نحوه ي سلام نماز
«بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَي كُلُّهَا لِلَّهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صلي الله عليه و اله أَرْسَلَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ التَّحِيَّاتُ لِلَّهِ وَ الصَّلَوَاتُ الطَّيِّبَاتُ الطَّاهِرَاتُ الزَّاكِيَاتُ الرَّائِحَاتُ الْغَادِيَاتُ[الدامحات العاديات] النَّاعِمَاتُ لِلَّهِ مَا طَابَ وَ طَهُرَ وَ زَكَي وَ خَلَصَ وَ مَا خَبُثَ فَلِغَيْرِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً بَيْنَ يَدَيِ السَّاعَةِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ وَ أَشْهَدُ أَنَّ رَبِّي نِعْمَ الرَّبُّ وَ أَنَّ مُحَمَّداً نِعْمَ الرَّسُولُ أَشْهَدُ ما عَلَي الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ وَ رَحِمْتَ وَ تَرَحَّمْتَ وَ تَحَنَّنْتَ عَلَي إِبْرَاهِيمَ وَ آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَي جَمِيعِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ السَّلَامُ عَلَي الْأَئِمَّةِ الْهَادِينَ الْمَهْدِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَي عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِين ؛
- به نام خدا، و به وسيله ي خدا، و نامها و كمالات نيكوتر همگي از آن خداست، گواهي مي دهم كه معبودي جز خدا نيست و شريكي براي او وجود ندارد. و گواهي مي دهم كه حضرت محمد صلي الله عليه و آله بنده و فرستاده اوست، او را همراه با هدايت و دين حق فرستاد، تا بر تمام اديان چيره گرداند، هر چند ناخوشايند مشركان باشد. درودها و رحمتهاي پاك و پاكيزه و بي آلايش كه شام و صبح به وزش درمي آيند [و متواضعانه و جاري و روان] و پرنعمت هستند براي خداست، هر چه پاك و پاكيزه و بي آلايش و خالص باشد از آن خداست، و هر چه پليد و آلوده باشد از آن غير اوست.
گواهي مي دهم كه معبودي جز خداوند يگانه نيست و شريكي براي او وجود ندارد، و گواهي مي دهم كه حضرت محمد [صلي الله عليه و آله] بنده و فرستاده ي اوست، او را همراه با حق و به عنوان مژده دهند و بيم دهنده پيشاپيش قيامت گسيل داشت، و گواهي مي دهم كه بهشت و آتش جهنم حق است و قيامت خواهد آمد و شكي در آن نيست، و اينكه خداوند تمام اهل قبور را برخواهد انگيخت، و گواهي مي دهم كه پروردگارم بهترين پروردگار، و حضرت محمد [صلي الله عليه و آله] بهترين فرستاده است، گواهي مي دهم كه بر فرستاده، جز تبليغ و رسانيدن آشكار دين چيزي نيست.
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست، و محمد و آل محمد را مورد رحمت خويش قرار ده، و بر محمد و آل محمد مبارك و خجسته گردان، چنانكه بهترين درود و بركت [و رحمت] و ترحم و مهرباني و عطوفت خويش را بر ابراهيم و آل ابراهيم فرستادي، براستي كه تو ستوده و بزرگي. و درود و رحمت و بركات خداوند بر تو اي پيامبر، سلام بر تمام پيامبران خدا و فرشتگان و فرستادگانش، سلام بر امامان هدايتگر هدايت يافته، سلام بر ما و بر بندگان شايسته ي خدا.»

سپس سلام نماز را بگويد، و اگر امام جماعت باشد و يا نماز را به فرادي بخواند رو به قبله و با اشاره ي گوشه ي چشمانش به راست سلام، و اگر مأموم باشد تنها با اشاره به راست سلام دهد، البته اگر كسي در طرف چپ او نيز نشسته باشد بر سمت چپ نيز اشاره نموده و سلام دهد، و اگر كسي نباشد، سلام دادن از راست (5) كفايت مي كند.
و اينكه گفتيم: «اگر بر سمت چپش كسي باشد» و نگفتيم: «اگر بر سمت راستش كسي باشد.» به خاطر اين بود كه در صورت وجود امام جماعت، مأمورم در پشت سر او نماز مي گزارد، و براي مأمون تنها مستحب است كه در سمت راست امام بايستد. (6)

نماز مسافر
تشريع نماز قصر (مسافر)
همه ي نمازها، پيش از هجرت براي حاضر و مسافر دو ركعت بوده است ليكن پس از هجرت، نمازهاي ظهر، عصر و عشا براي حاضر به چهار ركعت افزايش يافت و مقرر شد كه براي مسافران همان دو ركعت باشد.
هم چنين مقرر شد كه براي هر دو گروه، نماز صبح، دو ركعت و نماز مغرب، سه ركعت باشد. (7)

نماز مسافر (قصر)
نماز، از واجبات بسيار مهمي است كه در هيچ حال از انسان ساقط نيست، حتي در مسافرت، بيماري، ميدان جنگ، در حال غرق شدن و... البته بنا به شرايط خاص، صورت هاي مختلفي به خود مي گيرد، ولي همواره بر انسان واجب است. يك مسلمان هنگام سفر و در طول راه هم بايد بر نمازهاي خويش مواظبت كند. در قطار، اتوبوس، در سرما و گرما، در تنگي وقت و عجله، نبايد نماز را سبك شمرد و اداي آن را به فراموشي سپرد. وقتي اتوبوس يا قطار، براي نماز يا صرف غذا نگه مي دارد، بايد شتافت و نماز را هم خواند. و اگر توقفي نكرد، از راننده خواست تا نگهدارد.

شرايط نماز مسافر
1 - در سفرهايي كه مسافت آن بيش از 8 فرسخ يعني در حدود 45 كيلومتر باشد يا مجموع رفت و برگشت هشت فرسخ بوده، به شرط اينكه رفتن كمتر از 4 فرسخ نباشد، نمازهاي چهار ركعتي به دو ركعتي تبديل مي شود.
2 - اگر قبل از رسيدن به 8 فرسخ از وطن (محل اقامت) خود عبور كند و يا به جايي برسد كه قصد ماندن 10 روز يا بيشتر را دارد و يا سفرش در راه حرام باشد و يا شغلش مانند رانندگان، سفر است، نمازش را بايد تمام بخواند.
3 - مسافر وقتي از وطن خود به اندازه اي دور شد كه ديوارهاي آن را بي آنكه حائلي باشد، نبيند، و يا معمولا صداي اذان را نشنود، بايد نمازهاي چهار ركعتي را دو ركعت بخواند، و همين طور به هنگام بازگشت به وطن، وقتي به محلي رسيد كه ديوارهاي شهر را مشاهده كرد از حالت مسافر خارج مي شود.
4 - لازم نيست كه مقدار مسافت 45 كيلومتر درست در يك خط مستقيم و افقي باشد بلكه چنانچه اين مقدار دايره اي و يا مارپيچي و يا منحني و يا عمودي با هواپيما باشد، نماز شكسته خواهد بود.
5 - طي مسافت 8 فرسخ در داخل شهرهاي بزرگ از منطقه اي به منطقه ي ديگر موجب شكستن نماز و روزه مي شود و مبدأ از همان منزل حساب مي شود. تفصيل احكام مسافرت در شهرهاي بزرگ در بحث روزه خواهد آمد.
6 - در صورتي كه مسافر نمي تواند تصميم به اقامت ده روز يا بيشتر بگيرد، نمازش شكسته است هر چند تا يك ماه در حال ترديد به سر برد ولي از روز 31 نمازش تمام است.
7 - مسافري كه قصد ماندن 10 روز يا بيشتر را در محلي نموده ولي پيش از آنكه يك نماز چهار ركعتي ادا نمايد، از ماندن منصرف يا مردد شود، نمازش را بايد شكسته بخواند، و اگر پس از خواندن يك نماز چهار ركعتي منصرف يا مردد شود، تا وقتي كه در آنجا اقامت دارد بايد نمازش را تمام بخواند.
8 - اگر مسافر فراموش كند كه در سفر است و نمازش را تمام بخواند چنانچه در وقت يادش بيايد بايد نمازش را به طور شكسته اعاده كند و اگر بعد از وقت متوجه شود، قضاي آن نماز بر او واجب نيست. (8)
9 - كساني كه شغل مسافرتي ندارند ولي در محلي محصل يا آموزگار يا سربازند و از محل سكونتشان تا محل مزبور به مقدار 8 فرسخ يا بيشتر فاصله است، و همه روزه يا همه هفته، بدون توقف 10 روز در آن محل رفت و آمد مي كنند، نماز و روزه شان در راه و شهري كه وطنشان نيست، شكسته است. اما قضاي روزه آن سال را بايد تا قبل از رسيدن رمضان ديگر بجا آورند.

اقامت ده روز
در مسافرت، اگر انسان قصد ماندن ده روز تمام يا بيشتر در يكجا داشته باشد، بايد نمازهايش را تمام بخواند.
اگر نيت واقعي او، ماندن كمتر از ده روز است، نمي تواند در ظاهر قصد ده روز كند و تمام بخواند.
اگر قبل از تمام شدن ده روز، به دلايلي تصميم انسان عوض شد و تصميم به بازگشت گرفت، روزهاي باقيمانده را هم بايد تمام بخواند.
اگر كسي مسافرت كند و به وطن خود برود، هر چند كمتر از ده روز بماند، نمازهايش تمام است. مگر آنكه از وطن خود اعراض كرده و بنايش بر بازنگشتن باشد، كه حكم مسافر دارد.
زادگاه انسان، وطن اصلي اوست، مگر آنكه از آنجا اعراض كند. محل ديگري را هم كه انسان براي اقامت دائمي انتخاب مي كند، وطن غير اصلي او به حساب مي آيد. كسي كه در دو جا زندگي مي كند، هر دو جا وطن او محسوب مي شود. تا انسان، قصد ماندن هميشگي در جايي غير از وطن اصلي نداشته باشد، وطن او حساب نمي شود، مگر آنكه بدون قصد ماندن، آنقدر بماند كه مردم بگويند آنجا وطن اوست. كسي كه مسافرت، شغل اوست (مثل رانندگان، خلبانان و...) يا شغلش به گونه اي در ارتباط با سفر است كه همواره در تردد و رفت و آمد است، نمازهايش را بايد تمام بخواند. (9)
مسافر، در چهار جا مي تواند نمازش را هم شكسته و هم تمام بخواند: 1- مسجد الحرام، 2- مسجد النبي، 3- مسجد كوفه، 4- حرم سيدالشهداء و مسجد متصل به حرم آن حضرت. (10)
در اين موارد، براي فيض بيشتر بردن از معنويات اين اماكن، مسافر مجاز است نمازش را تمام بخواند. (11)

چند استفتاء
مسافرين هواپيما
- نماز در هواپيما با مراعات جهت قبله جايز است، و چنانچه در اثناء نماز هواپيما جهت خود را به چپ يا راست تغيير دهد و نمازگزار بعد از سكوت از قرائت و ذكر، جهت خود را بسوي قبله بگرداند، نمازش صحيح است، اما اگر هواپيما آن چنان تغيير جهت دهد كه نمازگزار پشت به قبله قرار گيرد و آنگاه خود را به طرف قبله بگرداند، نمازش باطل خواهد بود.
- اگر كسي با هواپيما بطور عمودي به اندازه 4 فرسخ پرواز كند، نماز و روزه اش قصر مي شود.
- چنانچه كسي با موشك مسافرت كند و از جاذبه زمين خارج گردد و بي وزن شود، در صورتي كه بتواند كه بر سطح داخلي موشك قرار گيرد و پاهاي خود را به كف موشك بگذارد، با رعايت جهت قبله نماز بخواند، و در هيچ حالي نماز و جهت قبله يا جهت نزديك به قبله را نبايد ترك كرد.

مسافرين فضايي
- مسافرين فضايي ممكن است در يك شبانه روز چندين بار به دور زمين گردش كنند و در هر دور يك شبانه روز برايشان تحقق يابد. آيا در هر دور پنج نماز بر آنها واجب مي شود يا اينكه بايد اوقات نماز را با وقت معمولي تقسيم كنند؟
در همه ي اين گردشها كه طي يك شبانه روز معمولي انجام مي گيرد تنها پنج نماز مطابق شبانه روز زمين واجب است ولي بايد طلوع و غروب را نسبت به طلوع و غروب خود رعايت كند به اين معني كه نماز صبح را قبل از يكي از طلوعها و ظهر و عصر را بعد از نيمه روز يكي از روزها و مغرب و عشا را در يكي از شبها بخواند و مي تواند ظهر را بعدازظهر يك روز و عصر را بعدازظهر روز ديگر همچنين مغرب را در يكي از شبها و عشا را در شب ديگر بخواند.

ساكنان دو قطب و سيارات
- همچنانكه بر اهالي قطبين واجب است كه مقدار روز، ماه و سال خود را طبق معمول تنظيم كنند، چنانچه انسانهايي در بعضي از سيارات پيدا شدند يا انساني از زمين به كرات ديگر مهاجرت كرد، و طول شبانه روز آن كرات با كره زمين تفاوت داشت، بايد اوقات خود را مطابق با وقت ما تنظيم نمايد. (12)

اگر مسافر نمازش را تمام بخواند
مسافري كه تمام شرائط شكسته شدن نماز در وي جمع است چنانچه نمازش را بجاي اينكه شكسته بخواند تمام بخواند، حالات مختلفي مي تواند داشته باشد كه حكم هر كدام در زير آمده است:
حالات مختلف مسافري كه نمازش را تمام خوانده: حكم:
1 - مي داند كه مسافر است و نماز مسافر شكسته (عالم به حكم و موضوع)، حكم: نمازش باطل است، چه در وقت و چه خارج از وقت باشد و بايد نمازش را بصورت شكسته اعاده نمايد.
2 - نمي داند كه حكم نماز مسافر شكسته است (جاهل به حكم)، حكم: اعاده نماز بر وي واجب نيست چه رسد به قضاي آن.
3 - حكم سفر را مي داند اما پاره اي از خصوصيات آن را نمي داند مثلا نمي داند كه اگر شغلش سفر باشد وقتي در وطنش ده روز ماند بايد در سفر اول شكسته بخواند.، حكم: اگر وقت نماز باقي است بايد اعاده نمايد و اگر وقت نماز گذشته باشد قضا نمايد.
4 - حكم نماز مسافر را مي داند، اما نمي داند كه مسافر است مثلا نمي دانست كه 8 فرسخ را طي كرده و بعد متوجه شد، حكم: اگر وقت نماز باقي است بايد اعاده نمايد و اگر وقت نماز گذشته بايد قضا نمايد.
5 - هم عالم به حكم و هم عالم به موضوع بود اما فراموش كرده بود كه در سفر است و نمازش را تمام خواند، حكم: اگر در وقت نماز يادش بيايد بايد اعاده كند و اگر وقت گذشته بود كه يادش آمد قضا واجب نيست. (13)

پاورقي

1- ففي الحديث: إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فُتِّحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أَبْوَابُ الْجِنَانِ وَ اسْتُجِيبَ الدُّعَاءُ فَطُوبَي لِمَنْ رُفِعَ لَهُ عِنْدَ ذَلِكَ عَمَلٌ صَالِحٌ (وسائل الشيعة، ج 4، ص 165).
2- صلاة الخاشعين، شهيد آيت الله دستغيب، ص147-146.
3- سوره مباركه بقره، آيات 238 و 239.
4- سرود يكتاپرستي، آيت الله شهيد دكتر سيد محمد حسيني بهشتي، ص85-99.
5- در برخي از نسخه هاي كتاب در ادامه «و چپ» دارد، كه نادرست است.
6- ادب حضور، ترجمه فلاح السائل، سيد بن طاووس (ره)، ص285-288.
7- احكام قرآن، دكتر محمد خزائلي، ص 377.
8- تحريرالوسيله، ج 1، ص 263.
9- توضيح بيشتر در رساله هاي عمليه است.
10- رساله ي حضرت امام، مسئله 1356.
11- پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي، ص227-229.
12- امام خميني، تحرير الوسيله، ج 2، (المسائل المستحدثه) ص 631 - 639.
13- امام خميني. تحرير الوسيله، ج 1، ص 263؛ رساله ي نوين، عبادت و خودسازي، فتاواي حضرت آيت الله العظمي امام خميني، ص165-168.

بازگشت